در مورد آخرین تراژدی که در این خاک خاکستر گرفته اتفاق افتاده است(هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری)، کسی نیست که بتواند بی تفاوت باشد. اتفاقی که افتاده است هرچقدر هم که بخواهد سوژه ی خالی کردن خشم لحاظ شود یا از آن به عنوان بهانه ی امنیتی کردن فضا برای شانه خالی کردن از پاسخگویی در موارد مختلف استفاده شود، انقدر تلخ است که زانوی هرکسی که فقط یک دقیقه به ابعادش فکر کند را شل کند و توان سرپا ایستادن را از او بگیرد. اگر این اتفاق یک نقطه ی عطف ی و فرهنگی در این مملکت نباشد، خاک اینجا را باید به توبره کشید و به باد داد. چه فرقی می کند مقصر و بد من این تراژدی کیست؟ این تراژدی بی همه چیز شدن یک جامعه ست! بی هویتی محض یک ملت. حاکمیتی که نخواهد تن بدهد به تاوان کامل چنین فاجعه ای -که به هر دلیلی به بار آورده- تمام شده است و ادامه ی راهش خیلی تلخ تر و فاجعه بارتر از کارنامه اش تا به حالا می تواند تصور بشود. کنشگر ی و اجتماعی وقتی به اینجا رسیده و می بیند چنین فاجعه ی کابوس شکلی هم، هم سطح گران شدن نوار بهداشتی و رب گوجه فرنگی!!! لحاظ می شود و صرفا به عنوان یک فرصت برای خالی کردن خشم از حکومت از این تراژدی استفاده میشود باید بپذیرد که این وضعیت فاجعه بار ی، فرهنگی، اقتصادی که جریان دارد محصول فشل بودن خودش است .
آقای حکومت عدل علی! الان وقت قطع کردن دست قنبر است نه بغل کردنش. این یکی از آخرین فرصت هاست برای حفظ اکثریت لرزانی که ایدئولوژی گناهکارت برایت ساخته.
مصلح اجتماعی عزیز! روشن فکر بزرگوار! اگر از خاکستر این تراژدی نتوانی "وطن"ی دربیاوری که درآن "هم وطن" داری نه "هم فکر"! این قمار همه ی آنچه که داری- یا فکر می کنی داری- برای برنده شدن به باخت می دهد.
همه در این آتش سوختیم و خاکستر شدیم . حالا وقت آنست ببینیم از خاکسترمان پرنده ای بر می آید یا نبودیم آنچه می پنداشتیم.
بی شک پیش از انقلاب 57 هم بسیاری مردم و منتقدین را به صبر دعوت کرده و در مورد پیامدهای منفی رفرم تذکر داده بودند اما از ملتی که حافظه ی تاریخی اش به 8 سال هم نرسد نباید انتظار داشتن چشم انداز داشت.
درباره این سایت